loading...

آئین مستان

متن سینه زنی شهادت امام حسین, متن سینه زنی شور محرم, سینه زنی شور شهادت محرم, متن سینه زنی شهادت محرم, متن سینه زنی محرم, سینه زنی محرم,امام حسین ,متن مداحی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6710 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3816 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 665 زمان : نظرات (0)

خطری میکنم از فتنه ی شیطان احساس

خطر خار جحیمی به روان گل یاس

در دل آل پیمبر همه افتاده هراس

چرا ؟

شمر آورده امان نامه برای عباس

زین مصیبت حرمِ پاکِ علی میلرزد

گوییا مُلک خدای ازلی میلرزد

کیست عباس ؟ امید دلِ خیرالناس است

کیست عباس ؟ شرف ، عشق، ادب، احساس است

شیشه را قصد شکارِ جگر الماس است

پاسدار حرم الله اگر عباس است

به نگاهیش عدو در سَقَر آواره شود

جگر شمر و امان نامه ی او پاره شود

باز دنیا به سوی حیدر کرار آمد

به سراغ قمر از راهِ شبِ تار آمد

دل شب سوی حرم، شمر ستمکار آمد

به شکار دل عباس علمدار آمد

گفت عباس ببین بخت تو را همراه است

که امان نامه ی تو خط عُبیدالله است

میدونستن جواب منفی بوده ...میدونستن تیرشون به سنگ میخوره ...میخواستن با اعصاب بازی کنن .میخواستن با احساسش بازی کنن .میخواستن روحیه اش رو خراب شه .چون کیِ ؟! پسر ام البنین ؟!

چشم عباس که بر شمر ستمکار افتاد

پای تا فرق چو آهی که برآید ز نهاد

گفت ای کارِ تو بر آلِ پیمبر  بیداد

بر تو و خط و امان نامه ی تو نفرین باد

دور شو ! اینهمه افسانه نخوان در گوشم

به دو عالم پسرِ فاطمه را نفروشم

گفت ای لعل لبت تشنه، دلت دریایی

تا به کی پای تو در سلسله ی تنهایی ؟

به تو زیبنده بود سروری و آقایی

حیف از قدر و جلالت که کنی سقایی

تو امیری ز چه رو عبد برادر باشی ؟

نزد ما آی که فرمانده لشگر باشی

گفت روزی که اذان بر درِ گوشم خواندند

همگی بر رخم از اشک،گلاب افشاندند

مات و مبهوت به دیدار جمالم ماندند

همه دور پسر فاطمه ام گرداندند

تا فدای پسر فاطمه گردد ، هستم

پدرم اشک فشاند بوسه زده بر دستم

گفت ما بوسه گذاریم به خاکِ پایت

تو یل ام بنینی و قمر سیمایت

چه نیازی به حسین و بَنو الزهرایت ؟!

حیف باشد که ز هم قطع شود اعضایت

عوض آنکه حسین اشک برایت ریزد

باش با ما که زر سرخ به پایت ریزد

گفت: خاموش! که این بندگی ام آقایی است

مشک بر دوش گرفتم ،شرفم سقایی است

با خبر باش که عباس بَنِی الزهراییست

جگرم سوخته و چشم و دلم دریایی است

باشد از اسب زمین خوردنِ من پروازم

هر چه هستم به حسین بن علی مینازم

من جدا لحظه ای از آلِ پیمبر گردم ؟!

لحظه ای ..؟!

بهر حفظ سر و جان دور ز دلبر گردم ؟!

عشقم این است که دورِ علی اصغر گردم

پسر شیر خدا نیستم ار برگردم

نیست بازیچه ی مانند تویی احساسم

دورشو ....دور ...

ای فدای شرف دین و مرامت عباس

کوثر از جام نبی باد به کامت عباس

از ولادت به تو بالیده  امامت عباس

 تا قیامت ز رسل باد سلامت عباس

تو به شهرِ دلِ یک خلق امامت کردی

سربلند است قیامت که قیامت کردی ...

نه ز شمشیر ،نه ز تیر، تو را واهمه بود

از ازل مرغ دلت شیفته ی علقمه بود

زائر پیکر صد پاره تو فاطمه بود

آب را با تو به دور حرمت زمزمه بود

کای شرار عطشت در جگر آب، عباس

آب از شرم لب تشنه ی تو آب عباس

آبها تشنه ی داغ لب عطشان تو اند

نخلها سوخته و سر به گریبان تو اند

اشک ها وقف تو و زخم فراوان تو اند

دستها تا ابدالدهر به دامان تواند

چه شود تا ز گنه نامه ی او پاک کنند

نوکرِ دل شده را در حرمت خاک کنند ؟

تصورم نمیکنم که بی تو باشم ابدا

تصورم نمیکنم..

نیمه شبه .همه دارن عبادت میکنن .قمر بنی هاشم کنار خیمه ها داشت نگهبانی میداد .هر ذره ای  رو زیر نظر داره .آداب داره نزدیک شدن به خیمه اهل بیت؛دید یکی داره جلو میاد دست روی شمشیر گذاشت .کیستی؟ داری به حرم نزدیک میشی؟

حالا اون فرد کیه ؟ همه خیمه ها رو رفته گشته رسیده اینجا .سایه ای دید .کی هستی ؟ صدا زد : منم.عزیزم من خواهرتم .

دستشو از رو قبضه ی شمشیر برداشت رو سینه اش گذاشت گفت: خانوم جان! من نوکرشمام.زینب روی خاک نشست ...

عباس ایستاده بود ..بشین ...چرا اینقدر با ما غریبی میکنی ؟ نشست مودب به زانو کنار زینب .آروم آروم شروع کرد  سر حرف رو باز کردن .

تصورم نمیکنم که بی تو باشم ابدا

داداش شنیدم اومدن بهت امان نامه بدن

 هرچند اگه تو نباشی شکسته میشه کمرم

اما شاید آسون بشه اسارتِ اهل حرم

هی دارن میگن : سی و چهار تا بچه تو کربلا بود .فقط خلاصه بگم: مدینه هفده تا بچه برگشتن .

اگه میخوای بری برو ولی دلم خالی میشه

دشمن میدونه برا ما هیچ کی ابالفضل نمیشه

لشگرِ دشمن که میخواد از ترس تو فرار کنن

خوب بلدن تو نباشی با خیمه ها چی کار کنن

 وای به حال دخترا وقتی که بی عمو میشن

یا علی پهلوان ما رفته، ماه از آسمان ما رفته

جان نداریم ...جان ما رفته ..

رفته تا با شتاب برگردد،آب با مشک آب برگردد

قوم و فامیل زحمتش دادند،نیمه شب برگه ی دعوتش دادند

آشناهاش غربتش دادند،پیش زینب خجالتش دادند

یک امان نامه شرمسارش کرد،تا خود صبح بی قرارش کرد

گفت داداش شنیدم برات امان نامه آوردن .دستاش رو مشت کرد .به قول ما خون خونش رو داره میخوره .دندانهای مبارک رو فشار میداد .گفت خانوم جان صبح بشه یه امانی نشون اینا بدم ...میکشمشون...من انتقام مادرت فاطمه رو میگیرم از اینا .

صبح شد .خیلی کم عباس تونست تو میدون حاضر بشه .تا میرفت یه کسی رو بیاره بدنی رو بیاره ...ارباب ما صداش میزد .ابی عبدالله صداش میزد .هی میگفت کنار من باش .

تو میری من دلشوره دارم باش .همه حرم نگاهشون به توئه .تو دور میشی همه بچه ها دلهره پیدا میکنن.

بمیرم خبری ازش نشد .هر چی حسین صداش زد : "اناابن النبی المصطفی" صداش نیومد ."انا بن علی المرتضی" جواب نداد ."انا بن فاطمه الزهرا ..."نه صداش نیومد .رسید بالا سرش . عباسم با هر عذاب و زحمتی شده باید تو را از علقمه تا خیمه ها ببرم ..

آه یک یاعلی بگو و به همراه من بیا ...

می بردمت به خیمه اگر بود اکبرم ...

داداش تو سر نهاده ای به روی پای فاطمه ....

من را بگو که رو به زمین می شود سرم ...

تو سر نهاده ای دم آخر به سینه ام

من را بگو که شمر نهد پا به سینه ام

العطش کودکان،هلهله ی دشمنان

بر تن من....

وقت جسارت شده،موقع غارت شده

خواهرت آماده ی،بند اسارت شده ....

میرو علمدار من،یوسف بازار من ...

یار وفادار من...،ماه خیام حسین

ای حسین

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1027 زمان : نظرات (0)

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ ، وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن، علیه السلام .

اللهم عجل لولیک الفرج

بوی ایثار و شهادت بوی خون می آید

عشق از پرده ی اسرار برون می آید

این سوی معرکه آوای جنون می آید

آن سوی معرکه پیوسته قشون می آید

این حسین است که سر سلسله ی مستان است

شبی را شَهِ دین در حرمش مهمان است

کربلا آینه در آینه حیران حسین

لشکر جن و ملک گوش بفرمان حسین

 همه ی کون و مکان دست به دامان حسین

 زینب آواره ی گیسوی پریشان حسین

 آنچه عشاق ندارند سَر و سامان است

 امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

آقا نَمُردم شب عاشورا رو دیدم...خیلی ها الان داشتن میاومدن زن وبچه هاشونو می آوردن.. تو راه بخودشون میگفتن ،زن و بچه ام در امانن،اما امشب اقام دلشوره ی زن وبچه شوداره...درسته تشنه اند... اما توبغل عمه یکی خوابه،یکی رو ابالفضل دست رو سرش میکشه ...

ساقی امشب به قدح باده ی غم می ریزد

عصر فردا همه ی عرش به هم می ریزد

خون سقای ادب پای علم می ریزد

دشمن از جانب هر سو به حرم می ریزد

زینب از ماتم فردای حرم گریان است

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

مثل چنین شبی همه ی اصحاب دور آقا رو گرفتن ..هر کی خودشو نشون داد..زهیر بلند شدگفت :اگه من ،بارها و بارها در رکابت کشته بشم.. ،حاضرم وقتی بدنم را بسوزونن..،خاکسترم رو به باد بدن..،حاضرم بازم بیام برات جون بدم ...

همچین شبی حبیب بن مظاهر میگفت :باید یه کاری بکنیم ..فکر نکنن پیرمردا دور حسین رو گرفتن..

همچین شبی بحث بود بین خیمه ی هاشمی ها وبین اصحاب ..،اصحاب میگفتن: فردا  ما باید اول میدان بریم.. اینا بچه های پیغمبرن...هاشمیها میگفتن :اینا مهمان ما هستن ...فردا اول ما بریم میدان ...

بین دشمن پسر فاطمه بی یاور بود

شب مظلومیت عترت پیغمبر بود

کربلا شاهد دل کندن یک خواهر بود

بین یک عاشق ومعشوق شب آخر بود

شب عاشق کشی و دلبری جانان است

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

حضرت فاطمه در کرب و بلا بود امشب

دل یاران پر از ایمان به خدا بود امشب

به لب اهل ولا ذکر و دعا بود امشب

ذکر طفلان حرم واعطشا بود امشب

شب پایانی آرامش این طفلان است

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

بعد سقا نکند از حرم عزت  برود

ازخیام  پسر فاطمه حرمت برود

نکند دختر زهرا به اسارت برود

 معجر عمه ی سادات به غارت برود

همه ی دشت پراز عطر خوش ایمان است

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

اومدن گفتن زود بیا خواهرت دیگه طاقت  نداره.. دید زینب داره خیلی  بی تابی میکنه..   گفت :عزیزم اینجا همون وعده گاهی هست که جدّم فرموده خدا برام رقم زده...گفت داداش دلم خوش بود ،سایه ت بالای سَرَمِه..  منکه مادر ندارم منکه بابا ندارم ،داداش حسنمم که کشتن..

دلم خوش بود سایه ی تو بالای سرمه..گفت داداش این سینه ام سنگینی میکنه بیا برگردیم مدینه ...زندگیمون روبراه بود..مادرمون رو جوون کشتن..

زینب خیلی گریه کرد... ابی عبدالله دستشو به سینه ی زینب گذاشت فرمود: آرام باش خواهرم..

یه خورده  قلب زینب آرامش گرفت،این بچه ها تو خیمه ها بودن هی میگفتن مگه چه خبره ... مگه نگفته بودید مهمونی میخواهیم بریم ..سه روز هست آب نخوردیم .. ببین رباب داره برای علی اصغر داره بال بال میزنه ...

همهمه بود ،شمشیرش رو داره تیز میکنه.. باشمشیرش حرف میزنه ..هی میگه عباس..اگه فردا آقات اجازه بده یه نفر رو نمیزاری از این کربلا بره ،امروز اون روز مدینه نیست جلوی مادرمون رو گرفتن..

من نمبتونم گریه سکینه رو  ببینم.. من نمیتونم ببینم رقیه از حال رفته ..من نمیتونم موهای رقیه رو پریشون ببینم ..

ای شمشیر  هواست باشه فردا خیلی کار داریم باهم ..یکمرتبه شنید، یکی داره  به پرده ی چادر  خیمه میزنه.. گفت کیه ؟..یکمرتبه یه صدای زنونه و مهربونی شنید  ..عباس ،من زینبم ..

زود بلند شد  گفت: خانم من غلامتم ..دستشو انداخت زیر صورت عباس گفت بالا آورد  عزیزم قربون اون حیات برم .. زینب مُردامّا  تو یکبار بهش خواهر نگفتی، دورت بگردم عباسم ..خانم جان ،من غلام شماهستم..

خانم جان، پای بی ادبی نذاری ،مادرم گفته غلامت باشم.. امر بفرمایید ..می فرمودید من خدمتتون میرسیدم ..گفت نه عزیزه دلم

دستشو روی شونه ی برادر گذاشت،چقدر کیف داره خواهر دست روی شونه ی برادر بذاره..نگاه به چشمش کنه.. اصلا زینب و حسین همیشه چشم تو چشم بودن ..یه جمله بگم جلوتر برم .. (یکیشون رو ناقه بود یکی روی نیزه بازم بهم نگاه میکردن(..

تا صحبتها را کرد، گفت عباس جان فقط اومدم  یادآوری کنم ،یادت میاد شب بیست و یکم ماه رمضان  تو کوفه فرق بابام شکافته شده بود ..بله خانم جان یادمه..یاد بابامون کردی.. 

یادته بابام فرمود همه برن بیرون فقط بچه های زهرا باشن ..بله خانم جان یادمه..یادته عباس جان، داداش حسنم اومد صدا زد فرمود عباس تو بیا داخل ..بابام فرموده عباسم پسر فاطمه اس ..

بله خانم جان یادمه ..عباس جان یادته بابام باصورت ورم کرده صدازد جلو بیا ..تومثل همیشه مودب جلو اومدی ..بله خانم جان یادمه ..یادته عباس، دستت رو  بابام گرفت با یه دست دیگه دست حسین رو گرفت ..بله خانم جان ..رنگ عباس پرید ،ببینه زینب چی میخواد بگه ..یادته دست رو گذاشت روی دست حسین..

گفت: عباس جان یه روزی کربلا همه حسین رو تنها میذارن ..اون وقت میخوام برای حسین شمشیر بزنی ...عباس جان نکنه حسینم رو تنها بزاری ..بله خانم جان یادمه ..گفت آخه عباس شنیدم ..خیمه به خیمه برات امان نامه آوردن ..

انگار همه ی عالم روی سر عباس خراب شد ..فرمودمگه  عباس بمیره کناره حسین نباشه.....

 

نیمه ی شب بود اصحاب دیدن حسین نیست ..هلال گشت دنبال آقا ..میگه دیدم از دور یه سیاهی هی میشینه  بلند میشه ..اومدم جلو دیدم ابی عبدالله س..

داره زیر لب مناجات میکنه ..هی بوته ها را داره جمع میکنه .. خارهای بیابون ،سنگها را داره جمع میکنه ..اومدم جلو گفتم قربونت برم..چه میکنی فرمود:هلال فردا منو میکشن .. هممون رو   شهید میکنن..زن وبچه مو اسیرمیکنن..بچه هام آواره ی بیابون میشن ..میخوام این خارها تو پای بچه هام نره...با تمام وجودبگو ...حسین ....

زینبُ  نگذار، با غصه هاش، داداش داداش

جدا شو از من، یواش یواش، داداش داداش

زنِ تنها ی این غروبم..

تو نرو تا که پا نکوبم..

تو بری خواهرت اسیره ..

بابا آدم با ناموسشم جایی  میخواد گذر کنه..اگه ببینه ازدحام جمعیت مرداس ،از جای دیگه میره..

تو بری خواهرت اسیره ‌...

الهی زینبت  بمیره....

اومد جلو ..گفت داداش... مادرم وصیت کرده سرت رو بالا بگیر ..سرشو بالا آورد...دیدن زینب اومد  حلقوم حسین رو ...گفت داداش مادرم شب آخرم به من مادرم وصیت کرده زینب،اگه کربلا حسین ازت لباس کهنه ای رو خواست ... بدون دیگه حسین بره  بر نمیگرده .. عوض من زیر گلوش ببوس... ساعتی بعد وله وله راه افتاد ..حسین از ذوالجناح همچین که افتاد،صدای اهل حرم بلند شد... زینب به سرو صورت میزنه ... این بدن تیر خورداس...هی روی این خاکها می غلته  ...

  او می دوید و من می دویدم

او سوی مقتل من سوی قاتل

او می نشست و من می نشستم

او روی سینه من در مقابل

او می کشید و من می کشیدم

او خنجر از تیغ من آه از دل

او می برید و من می بریدم

حسین ......

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 376 زمان : نظرات (0)

کشتی به گل نشسته اومده
با حال خسته اومده
توبه شکسته ولی با دل شکسته اومده
ای جانم
تویی راحت و روح و روانم
تویی کشتی امن و امانم
تویی علت هر ضربانم
من لی غیرک حسین حسین حسین
با این که خودم می دونم که بدم
راهم دادی که اومدم
آقا در خونهء تو گدایی رو خوب بلدم
ای شاهم
روی دوشمه بار گناهم
خجالت می کشم رو سیاهم
پناهم بده که بی پناهم
من لی غیرک حسین حسین حسین
من بی تو کویر خشک هوسم
پرنده ای در قفسم
مردن برات عشق منه

بذار به عشقم برسم
ای یارم
تویی تو همه کس و کارم
چی میشه بشه آخر کارم
پای شیش گوشهء تو مزارم
من لی غیرک حسین حسین حسین

کشتی به گل نشسته اومده
با حال خسته اومده
توبه شکسته ولی با دل شکسته اومده
ای جانم
تویی راحت و روح و روانم
تویی کشتی امن و امانم
تویی علت هر ضربانم
من لی غیرک حسین حسین حسین

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 369 زمان : نظرات (0)

 

یه بقل خاطره دارم از حرم

که همیشه جون گرفتم ازشون

به شهیدایِ تو غبطه میخورم

که چقدر عقب ترم از همه شون

کاش تا یه سلام میدادم

باز بویِ حرم میومد

وای اگه نبودی آقا

وای چی به سرم میومد ...

جا موندم ، ولی هنوز دیر نشده

میدونم ، دلت ازم سیر نشده

وای ... حسین حسین .....

زیر قطره هایِ بارونِ نگات

دلِ پژمرده جوونه میزنه

اون نگاهی که به حر کردی یه روز

همیشه حسرت دنیایِ منه

کاش دل منم بتونه

با دم تو رو به راه شه

از خدا چیزی نمیخواد

اون که تورو داشته باشه

خوشبختی یعنی اسیر تو شدم

خوشبختن ، اونا که پیر تو شدن

وای ... حسین حسین .....

تو شلوغیا منو تنها نزار

روز محشر به تو چشم دوخته دلم

نزاری منو تو آتیش ببرن

که تو دنیا ، واسه تو سوخته دلم

هر دفعه میونِ روضه

سوخته دل من برا تو

وقتی شنیدم سوزوندن

خیمۀ مخدراتُ

واویلا ، اهلِ حرم چیکار کنن

واویلا ، آخه کجا فرار کنن

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 287 زمان : نظرات (0)

شبهایِ جمعه ، نیمه شبها تا سپیده

بر رویِ اسرارش خدا پرده کشیده

از راه می آید زنی قامت خمیده

لب میگذارد رویِ حلقوم بریده

فریادهای یا بنی پا بگیرد

حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد

روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد

قربان آن آقا که انگشتر ندارد

یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد

جایی برای بوسۀ مادر ندارد

گیسوی خود را ریخته روی گلویش

مادر بود اینگونه شکل گفتگویش

گوید بنیّ یا بنیّ یا بنیّ

برخیز آمد مادرت زهرا بنیّ

دیدم خودم در عصر عاشورا بنیّ

افتاده بودی زیر دست و پا بنیّ

من بی وضو موی تو را شانه نکردم

حالا به دنبال سرت باید بگردم

از تشنگی لبهای عطشانت به هم خورد

ترکیب اَبروها و چشمانت به هم خورد

از شدت ضربه دو دندانت به هم خورد

آیه آیه نذر قرآنت به هم خورد

راه تو را در گودی گودال بستند

بر پیکر تو نیزه ها را می شکستند

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 677 زمان : نظرات (0)

 

همه امیدم

تموم عمرم آرزو داشتم که تورو میدیدم

واسه یه لحظه دیدنت آقا همه چیمو میدم

زندگیمو میدم

خسته شدم ارباب

به خدا خیلی خسته شدم از دست خودم ارباب

من با امید اومدم تو روضه نکن ردم ارباب

خسته شدم ارباب

بی تو نمیتونم

ولی از اونور با کارم خیلی دلتو میشکونم

ناراحتی از دستم آقا جون اینو که میدونم

 بی تو نمیتونم

حسین ارباب منو دریاب.....

نزار که تنها شم

اونی که دیدی گناهاشو کاش ببینی اشکاشم

منو آرزو کردم وقت مردن تو بقلت باشم

نزار که تنها شم

آروم آرومم

هر شبی که آقا میام روضه شبیه بارونم

خدا نگیره اشک چشمای منو دل خونم

آرامش جونم

آقا غلط کردم

ولی نیاوردی به روم چقد نامردم

اگه بیام پیشت ایندفعه دور تو میگردم

آقا غلط کردم

حسین ارباب منو دریاب......

مثل یه رویایی

 ولی یقین دارم همین الان کنار ماهایی

حرفامو داری میشنوی آقا میدونم اینجایی

مثل یه رویای

نبودی میمردم

هر دفعه که دور از تو بودم من آقا زمین خوردم

تموم کارام رو به راه شد تا اسم تو آوردم

نبودی میمردم

اومدم آدم شم

 هر کاری خواستم کردم و گفتم آقا که میبخشن

هر دفعه گفتم بد شدم نکنه اما بدتر شم

دیگه آقا نمیبخشن


تعداد صفحات : 37

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 97
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 324
  • آی پی دیروز : 484
  • بازدید امروز : 839
  • باردید دیروز : 5,239
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 21,252
  • بازدید ماه : 101,872
  • بازدید سال : 1,311,796
  • بازدید کلی : 19,817,624